این جاده و اسب هایش
این جاده و خط هایش
این جاده و من هایش
این جاده و بیهوده امید هایش
این جاده، این اسب، این خط، این من، این امید
دُور ِ هم ، دوور از هم می چرخند
این جاده پایانی ندارد
این جاده سرم ، سرش ، سرشان گیج می خورد
این جاده شب می شود
این جاده و اسب هایش ، خط هایش ، من هایش ، امید هایش
سرد می شوند
یخ می زنند
این جاده و اسب هایش ، خط هایش ، من هایش ، امید هایش به هیچ کجا رسیده
دُور ِ هم ، دوور از هم میمیرند
این مرگ تماشا ندارد .