تصویر ِ زمینه و زمینه ی تصویر ،
تصویر ِ زمینه دار و زمینه ی تصویر دار
تصویر ِ زمین دار و زمینِ تصویر دار
تصویر ِ زمان و زمانِ تصویر
تصویر ِ تصرف و تصرف ِ تصویر
تصویر ِ زمان تصرف و زمانِ تصرف تصویر
تصویر ِ زمان تصرف زمین و زمانِ تصرف تصویر زمین
زمان ،
توهم ِ تصویر ِ مُسکن ِ مزخرفیست برای رهایی از وضع موجود
ملخ ها ، ملخ ها
به مزرعه ی خشکمان حمله کردند.
مترسک ها ، مترسک ها
برای سوزاندن بیابان توطئه چیدند.
گوساله ها ، گوساله ها
قصابانشان را پرستیدند .
جنازه ها ، جنازه ها
با دست های خودشان
گور هایشان را کَندند .
گور کن ها ، گور کن ها
برگه های اعدام را مهر زدند .
و خدایان ، همین خدایان
خشنود از ذلت بندگانِ احمقشان چنان
با صدای بلند خندند که خورشید
سکته کرد
که خون های لخته شده روی زمین کَر شدند
که هوا یخ زد
و پایان تکه ای از زمین رقم خورد .
- چقدر درد دارد جای سرب هایی که تقدیمِ تن ِ تقویم کردی برادر .
قضا ، قدر است .
قضا است ، قدر .
قضا ، حاجتِ قدر است .
قضای حاجت ، قدر است .
مقدر، مقتدر است .
قضای مقتدر ، حاجتِ تقدیر است .
تقطیر ِ حاجت ، قضایِ مقطر است.
تحلیل ِ قضاو قدر، تعریفِ قضای حاجت است .
قضاوت ِ قاضی قضای حاجت است و
از فضا، قضا و قدر است که می بارد .