کارناوال حماقت

آدم ها دو دسته اند،یا احمق اند یا احمق تر ...

کارناوال حماقت

آدم ها دو دسته اند،یا احمق اند یا احمق تر ...

این جاده و هایش

 

این جاده و اسب هایش  

 

این جاده و خط هایش  

 

این جاده و من هایش

 

این جاده و بیهوده امید هایش

 

این جاده، این اسب، این خط، این من، این امید

 

دُور‌ ِ هم ، دوور از هم  می چرخند  

 

این جاده پایانی ندارد 

 

این جاده سرم ، سرش ، سرشان  گیج می خورد   

 

این جاده شب می شود  

 

این جاده و اسب هایش ، خط هایش ، من هایش ، امید هایش   

  

سرد می شوند

 

یخ می زنند  

  

این جاده و اسب هایش ، خط هایش ، من هایش ، امید هایش  به هیچ کجا رسیده  

 

دُور ِ هم ،  دوور از هم میمیرند   

 

این مرگ تماشا ندارد . 

 

قلمم خشک شد ؛ 

 

از بس اشکهایت را نوشت .

 

سر فردایم شرط می بندم  

 

که دیروز هنوز نرفته است . 

 

نه برای من ، نه برای تو  

 

و نه برای هیچ احمق دیگری از جنس ما .

بیهوده چشم به راهم

  

موعود من شاید  

 

سایه ای باشد که در این تاریکی  

 

گُمم کرده .

 

بیا با هم کفر کنیم ، 

 

مثلا بگوییم امروز چه روز خوبی بود ...